جدول جو
جدول جو

معنی روزی رسانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

روزی رسانیدن
(تَ / تُو شُ دَ)
روزی دادن: گفت بار خدایا در آن وقت که پیش زکریا بودم بی رنج بمن روزی میرسانیدی. (قصص الانبیاء). و رجوع به روزی رساندن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ دَ)
روزی دادن:
تواناست آخر خداوند روز
که روزی رساند تو چندین مسوز.
سعدی.
بنادانان چنان روزی رساند
که صد دانا در آن حیران بماند.
سعدی.
و رجوع به روزی رسانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَسْ سُ جُ تَ)
قسمت کردن: گفت الهی این خانه را شهر ایمن گردان و اهل این شهر را از میوه ها روزی گردان. (قصص الانبیاء)
لغت نامه دهخدا